معنی اثر بخشی - جستجوی لغت در جدول جو
اثر بخشی
فعّالٌ
ادامه...
فَعَّالٌ
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به عربی
اثر بخشی
Effectiveness
ادامه...
Effectiveness
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اثر بخشی
efficacité
ادامه...
efficacité
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اثر بخشی
效率
ادامه...
效率
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به چینی
اثر بخشی
효과적
ادامه...
효과적
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به کره ای
اثر بخشی
Effektivität
ادامه...
Effektivität
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به آلمانی
اثر بخشی
ефективність
ادامه...
ефективність
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اثر بخشی
skuteczność
ادامه...
skuteczność
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به لهستانی
اثر بخشی
تاثیر پذیری
ادامه...
تاثیر پذیری
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به اردو
اثر بخشی
কার্যকারিতা
ادامه...
কার্যকারিতা
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به بنگالی
اثر بخشی
ufanisi
ادامه...
ufanisi
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اثر بخشی
etkinlik
ادامه...
etkinlik
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اثر بخشی
効果的
ادامه...
効果的
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اثر بخشی
efetividade
ادامه...
efetividade
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اثر بخشی
יעילות
ادامه...
יעילות
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به عبری
اثر بخشی
प्रभावशीलता
ادامه...
प्रभावशीलता
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به هندی
اثر بخشی
эффективность
ادامه...
эффективность
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به روسی
اثر بخشی
ความมีประสิทธิภาพ
ادامه...
ความมีประสิทธิภาพ
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به تایلندی
اثر بخشی
effectiviteit
ادامه...
effectiviteit
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به هلندی
اثر بخشی
efectividad
ادامه...
efectividad
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اثر بخشی
efficacia
ادامه...
efficacia
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اثر بخشی
efektivitas
ادامه...
efektivitas
تصویر اثر بخشی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ابر بخشش
ابر بخشش
کریم و بخشنده جوانمرد و با سخاوت
ادامه...
کریم و بخشنده جوانمرد و با سخاوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اثر بخش
اثر بخش
موء ثر کارگر اثر و نشان بجا گذارنده
ادامه...
موء ثر کارگر اثر و نشان بجا گذارنده
فرهنگ لغت هوشیار
اثربخش
اثردار، کارگر، کاری، موثر، مفید
متضاد: بی اثر
ادامه...
اثردار، کارگر، کاری، موثر، مفید
متضاد: بی اثر
فرهنگ واژه مترادف متضاد